وقتی خورشید طلوع می کند در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح و چنان بیتابم، که دلم میخواهد بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه. درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید اگر دوست داشتین نظر بدین خوش حال میشم .ممنون برای تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات یادتون نره آخرین مطالب
نويسندگان یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, :: 15:36 :: نويسنده : یک دوست
من نمی دان که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟؟ چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید واژه را باید شست. واژه باید خود باد واژه باید خود باران باشد. چتر ها را باید بست . زیر باران باید رفت. فکر را خاطره را زیر باران باید برد. با همه مردم شهر زیر باران باید رفت. دوست را زیر باران باید جست. زیر باران باید بازی کرد . زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد نیلوفر کاشت. زندگی تر شدن پی در پی، زندگی آب تنی کردن در حوضچه ی اکنون است. نظرات شما عزیزان: پيوندها
|
|||
![]() |